برایان تیل در کتاب «خلق برندهای مردم‌پسند» می‌نویسد: برندی که در یک ویژگی، برجسته‌تر و تخصصی‌تر از رقبایش باشد، برند بسیار ارزشمندی است. نمونه‌های زیادی از این برندها وجود دارد: ولوو که در ویژگی «امنیت» برجسته است؛ اَپل که در ویژگی «طراحی خلاقانه محصولات الکترونیکی مصرفی» برجسته است؛ و بروکس برادرز که در «طراحی لباس‌های مردانۀ مُد روز» برجسته است.

برای این که یک برند به «بهترین برند در یک ویژگی یا زمینۀ مشخص» تبدیل شود، باید سختی‌های فراوانی را متحمل شود.

در حقیقت، واحد تحقیق و توسعه باید «بهترین محصول» را توسعه دهد و واحد بازاریابی باید «مزایا و منافع محصول» را به بهترین نحو ممکن برای مخاطبان هدف بازگو کند. تنها در این صورت است که فروش به صورت مستمر افزایش یافته و برند به «رهبر بازار در آن ویژگی مشخص» تبدیل می‌شود.

ضمن آن که مهم‌ترین عامل در تبدیل شدن یک برند به «بهترین» در یک زمینۀ مشخص، تداوم در طول زمان است.

هیچ برندی نمی‌تواند یک شبه به بهترین برند در یک ویژگی خاص تبدیل شود. بنابراین، تمام این پیش‌زمینه‌ها، از تحقیق و توسعه و تولید گرفته تا بازاریابی و فروش، باید سالیان سال تداوم و فعالیت داشته باشند تا برند بتواند در یکی از ویژگی‌های مهم از نظر مشتریان، به بهترین تبدیل شود.

اما به راستی چرا وقتی یک برند به «بهترین برند در یک ویژگی خاص» تبدیل می‌شود، مدیران ارشد سریع و خیلی راحت تمرکز آن را به هم می‌زنند؟

دلیل آن این است که در تجارت، «بهترین بودن» هیچ وقت راضی‌کننده نیست و «بهترین شرکت‌ها» همیشه از آینده می‌ترسند: نکند سال آینده شرکتی در این زمینه، از ما بهتر شود؟

به دلیل همین ترس از آینده بسیاری از مدیران ارشد تصمیم می‌گیرند «قوی‌ترین برندشان» را خیلی سریع گسترش بدهند و وارد بازارهای جدیدی کنند.

با این حال، این باورها با اصول برندینگ در تضاد است. برندهایی که در «یک زمینه یا ویژگی مشخص» بهترین هستند، باید به شدت تلاش کنند تا تمرکزشان به هم نخورده و اجازه ندهند که به بهانۀ رشد بیشتر، ارزش‌ها و جوهرۀ اصلی برند کمرنگ شوند.

برای مثال، اَپل خیلی سعی کرد تا «طراحی‌های خلاقانه‌اش» را به حوزۀ مشتریان سازمانی (کامپیوترهای سرور و غیره) نیز گسترش دهد ولی اصلاً موفق نشد. بروکس برادرز هم سعی کرد «لباس‌های زنانۀ مُد روز» را به سبد خود اضافه کند، اما، موفق نشد. یا ولوو با تاکید بر پیام‌هایی مثل «طراحی زیبا»، تمرکز پیام اصلی برند خود را به هم زده است.

این تجربیات ناموفق به ما گوشزد می‌کنند منابع محدود سازمان‌مان را در بهبود آن قسمتی که در آن بهترین هستیم به کار بگیریم. مثلا ولوو باید ماشین‌هایش را امن‌تر کند، اپل باید گوشی‌ها و کامپیوترهایش را خلاقانه‌تر و جذاب‌تر کند، و بروکس برادرز هم باید لباس‌های مردانه جذاب‌تر و زیباتری را طراحی کند.